حدیث دل

حدیث دل
من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی
ولی باذلت و خواری پی شبنم نمی گردم


  • ۰
  • ۰

سلامتی پسرا

پسری دختر زیبایی را دید.
شیفته اش شد.
چند ساعتی با هم تو خیابون قدم میزدن که یهو یه بنز گرون قیمت
جلوی پاشون ترمز زد.
 دختره به پسره گفت : خوش گذشت ولی نمیتونم همیشه پیاده راه برم بای...
نشست توی ماشین راننده بهش گفت :
ببخشید من راننده این اقا هستم لطفا پیاده شید...!!!

داداشا موج مکزیکی 


نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی