حدیث دل

حدیث دل
من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی
ولی باذلت و خواری پی شبنم نمی گردم


  • ۰
  • ۰


دوتا گربه ازدواج کردند !




اوایل زندگی عاشقانه ای داشتند!



اولین بچشون به دنیا اومد!



دومین بچشون هم به دنیا اومد!



اولین قدم های بچه هاشون!




پدر این خانواده به سختی کار میکرد!



و مادر دنبال خوش گذرونی خودش بود!



بچه ها بدون مراقبت بزرگ شدند و بچه های بدی از آب در اومدن!



یکیشون تروریست شد!



یکی دیگه همش تو کلوپ شبانه بود!




کوچیکترینشونم تصمیم به خودکشی گرفت!



وقتی پدرشون فهمید سکته کرد!



مادرشم عقلشو از دست داد و دیوونه شد!


نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی